پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه وآله) ابتدا پرچم دعوت همگانى خود را در « حجاز » پایتخت جزیرة العرب برافراشت و دعوت خود را از خویشاوندان نزدیک خود شروع و کم کم آن را در میان عرب ، سپس در میان تمام جوامع آن روز ، توسعه داد و به دورترین نقاط عالم رسانید .آن مدرسه اى که سفیران بزرگ الهى ; یعنى پیامبران خدا ، قبل از وى براى تربیت انسان ، به مقتضاى فطرت ، عقل و وجدان که از عوامل ذاتى است ، بنا کردند او تکمیل نمود . کسانى که از نظر عقلى دچار انحطاط و گمراهى هستند ، تصور مى کنند دین مانع ترقى و پیشرفت است ، در حالى که اگر به اساس دعوت انبیا توجه کنند ، و به ویژه در قوانین مقدس اسلام دقت نمایند ، مى یابند که رهبران بزرگ الهى ، مردم را به بهترین برنامه زندگى و تمدن حقیقى دعوت کرده اند .پیغمبر بزرگ اسلام آخرین و بهترین نقشه تعلیم و تربیت انسانى را طرح و به شاگردان مکتب فضیلت آموخت .آنان را آزادى بخشید و از قید خرافات و اوهام ، که همچون زنجیر گران آنان را بسته بود ، و از رشد باز مى داشت نجات داد و از این بند مهلک آنان را خلاص نمود ، تا روز به روز به رشد و ترقى و تعالى خود بیفزایند و قانون طبیعى سیر به سوى تکامل را فرا گیرند . با این برنامه صحیح و ریشه دار و ثابت آیا دین مانع از ترقى است ؟خداى متعال در قرآن مجید و رهبران عالیقدر اسلام در روایات و اخبار مى گویند :خلقت انسان به گونه اى است که از روى فطرت و از روى اختیار ، به سوى خیر یا شر گرایش دارد ، اعمال خیر مایه شادکامى او مى گردد و بهبود و اصلاح جامعه را در بردارد ، و آدمى را به سوى رسیدن به حق و فضیلت سوق مى دهد ، و اعمال بد و ناپسند بر ضد آن وادار مى کند .اضافه بر آن ، انسان فطرتاً از بدى که موجب بدبختى و تباهى است و در دنیا و آخرت گرفتارى به بار مى آورد ، گریزان است ، در نتیجه باید در سایه مقررات الهى و اسلامى ، به تمام نیکى هاى دستور داده شده عمل کند و از تباهى و فساد و بدى بگریزد ، با این نوع دعوت آیا دین مانع از ترقى است ؟ !نبى گرامى اسلام چراغ عمل مردم را پیش رویشان قرار دارد ، و آنان را به تفکر و تعقل ، در تمام برنامه هاى عالم دعوت کرد ، و راه تقلید کورکورانه را براى همیشه به روى انسان بست و یک ساعت اندیشه در زمینه امور معنوى و مسائل عالى انسانى را برابر با شصت سال عبادت قرار داد ، با این اهمیتى که دین به اندیشه و تفکر داده است آیا دین مانع از ترقى است ؟ !اصول دین مقدس اسلام عبارت است از اعتقاد به مبدیى که از هر نظر نامحدود است ، عبارت است از اعتقاد به ذات پاک خداوندى که خالق انسان و موجودات و ناظر بر همه اعمال و احوال است و در سایه ایمان به او ( خداى متعال ) از هر کار زشتى خود را برکنار مى دارد ، عبارت است از اعتقاد به وجود فرشتگان و پیامبران و کتب آسمانى و روز قیامت و عبارت است از انجام برنامه هایى که به خیر دنیا و آخرت و مادیت و معنویت انسان است ، با این جهات عالى اعتقادى ،روحى و عملى آیا دین مانع از ترقى است ؟ !دین مى گوید :خداى متعال کسانى را که به او نسبت شرک دهند ، یا فرشتگان ، کتب آسمانى ، انبیا و روز جزا را که مطابق با عدل اوست انکار کنند ، مشرک مى شمارد و از رحمت خود دور مى داند . خداى بزرگ همه افراد بشر را دعوت مى کند که حقیقت اسلام را پذیرفته و جملگى از روى شعور ، فکر و دلیل به دین حنیف اسلام روى آورند . چنانچه فرموده :« اندیشه نمى کنند مگر آنها که آگاهند »(1) .از مخالفین نیز دعوت مى کند که در برابر عرضه متاعشان دلایل عقلى و علمى اقامه کنند و برتر بودن راه و مکتبشان را با اصول عقلى و عملى ثابت نمایند ، با این وصف آیا دین مانع از ترقى است ؟ !پیامبر بزرگ اسلام راه دانش را براى همیشه به روى بشر و تمام افرادى که تابع مذهب اویند بازگذاشت ، و پرده جهل و نادانى را به کلى از میان برداشت ، و آنچه به او وحى مى شد را بلافاصله به دیگران تعلیم داد ، تا هر یک بتوانند به تنهایى امتى را راهنما باشند(1) .رسول خدا (صلى الله علیه وآله) براى همیشه مردم را به مطالعه اسرار آفرینش ترغیب کرد ، تا به نیروى عقل و خرد ، اسرار عالم را دریابند .

پیغمبر مهربان ، درس و استقلال و آزادى را به انسان آموخت تا طوق بندگى دیگران را از گردن خود برداشته و روح تملق و چاپلوسى را از بین ببرند و جز در مقابل حق و حقیقت خداى متعال سر تعظیم فرود نیاورند . با این روش اصیل و ریشه دار آیا دین مانع از ترقى است ؟ !شریعت مقدس اسلام ، مجموعه اصول و قوانینى است که خداى متعال به وسیله پیامبر بزرگش ، آنها را به بندگان ابلاغ فرمود و به مسلمانان رعایت و دقت در انجام آن را توصیه و سفارش کرد ، تا با عمل کردن به آن قوانین ، روابط خود را با خدا و مردم نزدیک تر و محکم تر سازند .1 ـ منظور از بازگذاشتن راه دانش و کسب علم ، تشویق و ترغیب به آن است ، وامّا پاسخ این سؤال که آیا مگر راه کسب دانش بسته بود که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) آن را گشود ؟ این است که آرى ! در آن روز جامعه مانند بسیارى از ممالک شاهنشاهى مثل ایران در زمان منحوس 2500 ساله شاهنشاهى ، همه مردم در کسب علم و دانش آزاد نبودند و فقط گروه اندکى با شرایط خاصى گزینش مى شدند و یا اجازه ورود در کلاس درس را داشتند . اما با ظهور نبى گرامى اسلام این تبعیض برداشته شد و ایشان به عنوان بنیانگذار مکتب اسلام ، کسب دانش و علم را حق مسلم هر انسانى معرفى کرد . براى اطلاع بیشتر مى توانید به کتاب هاى : مروج الذهب ، کامل فى التاریخ معروف به تاریخ ابن اثیر و . . . مراجعه کنید .سلسله اعمالى که انسان ، با توجه به قوانین الهى ، به منظور نزدیکى به خداى متعال و جلب رحمت او ، انجام مى دهد ، عبادات و اعمالى که مربوط به روابط انسان با هم نوعان است ، و در اثر رعایت آنها جلب نفع و دفع زیان از خود و افراد مى کند و مى کوشد تا با توجه به آنها ، از بدى دورى جسته و حقوق ملت و قوم را محترم شمارد و صلح و صفا را برقرار سازد ، اغلب قوانین پاک و جادوان اسلام تحت عناوینى تدوین شده است که خیر همه جانبه انسان در آنهاست ; با این جهات عالى و برنامه هاى واقعى آیا دین مانع از ترقى است ؟ !پیامبر بزرگ اسلام ، شرافت نژادى و حَسَب و نَسَب را که غالباً باعث ظلم و ستم به یک دیگر مى شد ، و افراد را به سوى بدبختى مى کشاند ، از میان برداشت تا همگى همچون برادر با یک دیگر زندگى کنند .سپید را بر سیاه ، عرب را بر عجم ، غنى را بر فقیر جز به تقوى و درستى اسلام امتیازى نیست .نبى بزرگوار در میان تمام امت طرح برادرى و دوستى انداخت(2) و همگى را با یک دیگر متحد و شریف را با وضیع و غنى را با فقیر برادر ساخت تا پشتیبان هم باشند و به یکدیگر در تمام زمینه هاى زندگى کمک رسانند و همه مردم مسلمان در راه حق و براى نگاهدارى و پیشرفت اسلام از دادن مال و جان مضایقه نکنند ; با این نوع تربیت آیا دین مانع از ترقى است ؟ !نبى با عظمت اسلام ، دستورات زندگى را همان دستورات اخلاقى اصیل و قوانین خلقت ، که با ذات بشریت همآهنگ است قرار داد و شالوده آن را روى فطرت بنا کرد تا همیشه استوار و تازه باشد و در اثر مرور زمان ، همچون قوانین ساخته شده بشرى و قوانین تحریف شده عهد عتیق و جدید ، کهنه نشود ، یکى از دانشمندان بزرگ مادى مى گوید :« در تمام شرایع دینى یگانه آیینى که جنبه اجتماعى عملى آن تام و تمام است ، شریعت پیامبر اسلام است » .با این حیثیت نورانى و عقلى و علمى آیا دین مانع از ترقى است ؟ !اسلام انسان را به عقاید و اعمال صحیح دعوت کرده است ; زیرا در قرآن مجید که کتاب آسمانى اسلام است ، خداى متعال انسان را بر موجودات عالم برترى داده و او را سرور روى زمین و خلیفه خود خوانده است.(1)این امر مى رساند که خداى متعال نهایت جود و رحمت را در حق انسان مبذول داشته تا آدمى به فراخور این شایستگى ، از خوان بیکران الهى بهره مند شود .به طور قطع این فضیلت ; یعنى سرورى و برترى بر موجودات عالم ، این چنین تقاضا مى کند که انسان دایم در حال حرکت به سوى فضایل و خوبى ها باشد .خداى متعال در قرآن مجید انسان را به مطالعه در عجائب جهان دعوت کرده تا در اثر پى بردن به شگفتى هاى آفرینش ایمانش تقویت شود و از این رهگذر براى پیشرفت مادى و معنوى آماده گردد . این راه و روش اسلام براى زنده کردن روح انسان ها از افسردگى و مردگى است ; آیا دین مانع از ترقى است ؟هدف اساسى اسلام بیدار کردن عقل و خرد انسان است ، تا بتواند روابط چند جانبه خود را با خدا و جهان بفهمد ، نظر به همین سیماى اساسى تعلیمات قرآن است که « گوته » در آن هنگام که نظرى کلى به اسلام انداخت به « اکرمان » چنین گفت :« این تعلیم هرگز دچار شکست نمى شود، اساس کلیه تمدن هاى با ارزش و کامل جهان ، اسلام است .»بهره بردن ملت هاى بیگانه از مسلمین ، بویژه در « اسپانیا » و « اندلس » و کتابخانه هاى بزرگ و مراکز علمى قابل تردید نیست ، چنان که در کتاب هاى اروپاییان مى خوانیم :« تمدن ما نتیجه زحمات مسلمین در مراکز علمى ، و لابراتوارهاى بزرگ در کشورهاى اسلامى بود » .پس اسلام زیربناى زندگى سالم ، و تمدنى درخشان و عالى انسانى است ، آیا بازهم بى خبران به خود مغرور و مشغول ، حتى از بیگانگان هم این جمله را که مى گویند : « اسلام یعنى: تمدن » قبول نمى کنند ؟ باید از آنان پرسید : آیا دین مانع از ترقى است ؟ !در شریعت مقدس اسلام براى هر نوع از احتیاجات بشر در سیر زندگى ، قانونى وضع شده است ; که قانون بین المللى ، با کمى تغییر به مذاق حقوق دانان ، از آن گرفته شد ، ولى غرور و پررویى ملل متحد اجازه نداد که به این احتیاج و نیاز به اسلام اعتراف کند .البته براى این که بدانید این مدعا صحیح است ، باید به قوانین بین المللى مراجعه کنید ، سپس قوانین اصیل آن را به عینه در کتب حقوقى اسلام ملاحظه نمایید .پیامبر بزرگ اسلام به مردم خاطر نشان ساخت که : تمام انبیا به نوبه خود در تحکیم بناى خانه دین ، که اساسش با وحى استوار شده ، کوشیده و بر شکوه و جلالت آن افزوده اند و تمام آنها براى یک منظور که سوق بشر به سوى کمال است برانگیخته شده اند .قرآن مجید همه انسان ها را دعوت مى کند که به تمام انبیاى گذشته و تعلیمات واقعى آنان ، ایمان آورده و آنان را تصدیق کنند و سایر پیروان ادیان الهى دیگر را امان داده ، تا از سعادت بهره مند و از عذاب الهى ایمن گردند و جامعه اى بر اساس حق و حقیقت بنا نهند و هر یک از افراد به وظیفه خود عمل نمایند ، در نتیجه آرامش دل و خاطر براى همگان ایجاد شود . با این برنامه هاى عالى و متین آیا دین مانع از ترقى است ؟ !

علت این قضاوت ناجوانمردانه و غیر انسانى درباره نقش دین در ترقى ، رشد و شکوفایى جامعه را ، باید در نوع تربیت این قاضیان شهوت پرست جستجو کرد ، و تأثیر همنشینى آنان را با غرب و غرب زدگان قبول کرد و دانست که محصول اندیشه هاى خرافى آنان ، هیچ منشأى جز هضم شدن در امواج خطرناک جهل و بى خردى و غرب زدگى و استعمار فکرى ندارد .استاد محترم آقاى « محمد تقى جعفرى » در تفسیر ، نقد و تحلیل مثنوى مى گوید :« بدون تردید تأثیر همنشین در افراد انسان بسیار با اهمیت است ، بعضى از اشخاص در این باره تعبیرى دارند و مى گویند : نفس انسانى دزد عجیبى است ، بدون این که خود انسان مطلع بوده باشد از انگیزه ها و پدیده هایى که مى بیند تدریجاً مى دزد و در شخصیت خود جا مى دهد . متأسفانه دوران معاصر ، براى این مسئله حیاتى هیچگونه اهمیتى قایل نمى شود ، زیرا اصلاً مسئله تعلیم و تربیت یک حالت مسخ شده اى پیدا کرده است که نه نتیجه منطقى در بردارد و نه روش اساسى و ریشه دار ، که از منطق اصالت برخوردار باشد . محصول تربیت دوران معاصر ما با صدها بلکه هزاران کتاب هایى که در امور تربیتى نوشته است این است که مزاحم دیگران نباشید ، بایستى بکوشید تا با همه افراد جامعه تان همزیستى کنید . اما این که آیا روح انسانى قابل تکامل اخلاقى و معنوى است ؟ و این که آیا روح انسانى به غذاى دیگرى احتیاج دارد ؟ و این که آیا در مقابل حقوق زندگانى مادى حقوق دیگرى هم براى جان ها وجود دارد یا نه ؟ چیزى است که براى فلاسفه و متفکرین معاصر ما اصلاً مطرح نیست ; بلکه متأسفانه بایستى بگوییم که بعضى از اینان بزرگترین هنر خود را در این مى بینند که هرگونه اصل انسانى را با مغلطه بازى ها و سفسطه گویى ها از هم متلاشى سازنند و از این راه حس شهرت پرستى خود را اشباع کنند »(1) .

 منظورتان از ترقى چیست؟

نتیجه این تعلیم و تربیت در روح نسل معاصر ، این شده است که فقط به جنبه مادى زندگى اندیشه کند و تا بتواند به معنویات و روحیات و آیین و دین و مقررات الهى بتازد و بخندد ! ! و گاهى که صحبت از دین به میان آید چهره درهم بکشد و با قیافه غلط اندازى بگوید : دوران علم است و نمى توان در سایه دین به ترقى و تعالى رسید . باید از آنان که دم از ترقى و ترقى خواهى مى زنند ، سؤال کرد : که منظورتان از ترقى چیست ؟ممکن است ترقى به نظر آنان فرو رفتن در منجلاب فساد ، در سایه کثیف فیلم هاى سینمایى ، کاباره ها ، شب نشینى ها ، مجلات فاسد ، رواجِ تصویرهاى محرک شهوت ، آزادى بى بند و بار زنان و دخترانِ چشم بسته در اختیار اطوار ناهنجار گنهکاران غرب ، قرار گرفتن و از کاخ انسانیت خارج گشتن ، و به هر جنایت سر سپردن و فرار از قانون الهى ، در برنامه ها و دسیسه هاى شیطانى غوطه خوردن ; به حدى که در سایه آن مال و ناموس و عرض و اخلاق ، مفهومش را از دست بدهد باشد ، اگر منظورتان از ترقى این است که دین الهى مانع از چنین ترقى است اندیشه و عقل ، هر لحظه بر چنین تمدن و تجددى لعنت مى فرستد ، و اگر منظورتان از مهفوم و مصداق واقعى ترقى عبارت است از حریت و آزادى ، اندیشه و تفکر در کائنات ، پیشرفت علمى در برنامه ها ، تسخیر کرات و موجودات عالم ، فضیلت و اخلاق ، شرافت و غیرت ، عفت و عصمت خانوادگى ، احسان و عدل ، مروت و جوانمردى ، تعاون و کمک به هم نوع ، تربیت و تعلیم ، شجاعت و سخاوت . . که اسلام عین این مفاهیم و مصادیق است و مى توان گفت : اسلام یعنى ترقى و ترقى یعنى اسلام ، پس باید به اسلام برگردند و در سایه پاک و بلند او شاهد مقصود را دریابند ; چون این آیین انسان را به اعلا مرتبه مى رساند و تمام موانع ترقى را که تمرّد از حدود الهى است ممنوع و حرام مى داند .امروزه در ممالک و جوامع اسلامى ، این عقیده که دین مانع از ترقى است ، راهى است براى پیشبرد منافع استعمارگران و مزدورانشان ، و آوازى است براى خواب کردن ملت هاى اسلامى، جهت تسلط ستمگران و قلدران و بیگانه پرستان.اگر قوانین اسلام و دین که سرچشمه آن عدل ، علم و حکمت خداى متعال است ، مانع از ترقى بشر باشد ; پس در جهان علت ترقى چیست ؟ و راه ترقى کدام است ؟آیا شرم آور نیست که انسان عقل سلیم خود را تعطیل کند و بنده و نوکر بیگانگان و بیگانه پرستان باشد ؟آیا شرم آور نیست که ملت اسلام ، با در اختیار داشتن مکتب بى نیازى چون اسلام ، از آن دست شسته و در منجلاب غرب فرو رفته باشند ؟بى تردید علل این انحطاط و خودکامگى را باید در قرن هاى قبل جستجو کرد ; چون این عقیده ننگین مدت مدیدى است که شکل گرفته و به تدریج پیشرفت کرده است ; به طورى که متأسفانه امروز اکثر ملت هاى اسلامى بویژه نسل جدید آنان ، با کمک عواملى چند ، چنان به سرعت رو به جاهلیت و پستى در حرکت آمده که گویى اسلام ریشه دارترین دشمن خانگى آنان بوده و مى خواهند خود را از چنگال این دشمن برهانند ! !این همان قویترین نوع استعمار است که امروز از آن به استعمار فکرى و فرهنگى تعبیر مى کنند و بدبختانه زنجیر آن به دست و پاى تمام کشورهاى اسلامى بسته شده است و نجاتى براى آنان نیست ، مگر از طریق بازگشت به اسلام ، که کم و بیش در برخى از جوامع اسلامى طلیعه آن با خواست الهى پدیدار گشته .به امید روزى که ملت اسلام ، پرچم عزت و سربلندى خود را بر بام زمین برافرازند و خود را از دشمن خطرناک همه جانبه ; یعنى استعمار ، رهایى بخشند . براى این که بتوان به جامعه اسلامى رشد بیشترى داد و آنان را به عواقب خطرناک این زندگى آلوده آگاه کرد و راه آنان را از چاه باز شناساند ، باید علل انحطاط مسلمین را بررسى کرد ، شاید از این رهگذر مسلمانان عزیز بیش از پیش بیدار شده و این علل خطرناک را از زندگى دور کنند ، تا با از بین رفتن این علل و عوامل ، عزت دیرین و شخصیت عالى خود را دریابند و برترى دین و جامعه اسلامى را در جهان بشرى ثابت نمایند ، و دین خود را به خدا و نبى اکرم و اسلام و پیشوایان گرامى مذهب ادا نمایند ، تا در دنیا عزیز و در آخرت و مقابل پیشگاه عدل الهى سربلند باشند و بدانند که با دارا بودن چنین مکتب بى نیاز و سرشارِ از فرامین مادى و معنوى ، مى توانند امور جهان را به دست گرفته و آن را به زیباترین صورت اداره کنند . چنانچه خداى متعال در قرآن به این حقیقت خبر داده است :( وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الاَْعْلَوْنَ إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ ). « و [ در انجام فرمان هاىِ حق و در جهاد با دشمن ] سستى نکنید و [ از پیش آمدها و حوادث و سختى هایى که به شما مى رسد] اندوهگین مشوید که شما اگر مؤمن باشید ، برترید » .




برچسب ها : قرانی  ,